این حس پوچی و بی خاصیتی چیست که هر چند وقت یکبار سر و صدایش درون من به پا می خیزد؟

چند هفته ای را سخت تلاش میکنم؛ درس می خوانم، هنرمند می شوم، کتاب ب دست می گیرم، ورزش می کنم و نشاط خود را در بالاترین سطح نگه می دارم!

بعد از تمام تلاش ها و برنامه ریزی ها و بازگشت به زندگی، می رسد ساعاتی که بعد از یک فیلم طولانی نشسته ام در اتاق و در تنهایی خودم زل زده ام به آسمان بی ستاره و به هیچ می اندیشم

درد من تا آنجایی که خودم خبر دارم بی شغلی است؛

باید کاری باشد روز هایم را بچلاند تا عصاره ی دلچسب تری آخر شب ها برای نوشیدنم داشته باشم!

باید در چیزی غرق شوم،

باشگاه و دانشگاه تبدیل شده اند به روزمرگی های بی هدفم!

از پیشرفت در علم و ورزش می رسیم به علم و ورزشی دیگر، دشوار تر. هدفشان خودشان اند، به عبارتی در حال گردشی با سرعت در مسیری دایره وار هستم که انتهایش، آغازی است برای حرفه ای تر دویدن در همان مسیر!

باید فعالیتی باشد که مسیرم اندکی از خطوط دایره بیرون بزند تا کپک نزند مغز تنوع طلبم!

اللهم الرزقنا شغل مناسب!

از جذابیت های بی انتهایش

برای بی یار ترین یاور

مرغی که از قفس پرید، من بودم!

بی ,ها ,ام ,شوم، ,ای ,تر ,ها و ,ورزش می ,علم و ,اللهم الرزقنا ,بعد از

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بنیاد طلوع کوثر کویر میبد ملیکا وبلاگ روانشناسی من محمد عرفان موحدیان قفل دیجیتال کتابخانه عمومی جلال آل احمد خرمدشت خرید اقتصادی در یک فروش پرهیجان فرازهای زیست شناسی در دعای عرفه معماری نوین ایرانی فاطیما مد، هدف ما ما درخشش شماست